نگاه فراتر از عشق در آثار گراهام گرین

قهرمان داستان و راوی این رمان که در جریان جنگ جهانی دوم در لندن اتفاق می افتد ، نویسنده مشهوری به نام موریس بندریکس است. تصور می شود که الهام بخش این قهرمان نویسنده ، خود گراهام گرین و کاترین والستون ، معشوقه وی بود که رمان به آنها اختصاص داده شده است.

در این داستان ، موریس در حال نوشتن رمانی است که قهرمان آن یک دیوان سالار است. وی برای اینکه از نزدیک با این نوع بوروکرات ها آشنا شود ، با یک مقام ارشد هنری ، دوست می شود. وی با همسر هنری ، سارا مایلز آشنا می شود و آنها عاشق یکدیگر می شوند.

موریس علیرغم داشتن رابطه طولانی مدت در طول سال ها ، نمی تواند به سارا اعتماد کند. او فکر می کند که او دارد وی را فریب می دهد. او با حسادت هر حرکت ، هر کلمه اش را زیر سوال می برد. سارا به دلایلی مانند عدم تمایل به ترک شوهر و حسادت شدید عشق ممنوعه خود موریس را ترک می کند.

این رمان 18 ماه پس از این جدایی آغاز می شود ، زمانی که شوهر فریب خورده هنری می خواهد با موریس بندریکس دیدار کند. هنری به موریس می گوید که گمان می کند همسرش او را فریب داده و از او کمک می گیرد.

این درخواست برای موریس عجیب به نظر نمی رسد و او نزد یک کاراگاه خصوصی به نام هنری می رود تا از او بخواهد سارا را دنبال کنند. زیرا او همیشه فکر می کرد که در تمام مدت رابطه آنها فریب خورده است و دلیل این که سارا او را ترک کرده به خاطر یک عشق جدید بوده است. کارآگاه این شبهات را پاک خواهد کرد.

جنگ جهانی دوم ، که در طول این عشق ادامه دارد ، یک تصویر مبهم در پس زمینه است ، اما حملات مداوم هواپیما و بمب گذاری ها در روابط موریس و سارا تعیین کننده است.

یک روز بعد از ظهر وقتی سارا با موریس ملاقات می کند ، بمبی به ساختمان آنها اصابت کرده و سارا فکر می کند موریس مرده  و زیر دیوارها گیر افتاده است. به گفته وی ، یک معجزه الهی است که موریس با یک زخم کوچک زنده مانده است. پس از این حادثه ، سارا بدون هیچ توضیحی روشن رابطه خود را با موریس قطع می کند.

داستان به روایتی تبدیل می شود که در آن کیفیت عشق و اعتقادات از این بازگشت از واقعه مرگ زیر سوال می رود. حتی اگر هرگز معشوق خود را نبینید ، عشق شما ماندگار خواهد بود؟ آیا می توان برای تأمین بقای محبوب خود به دینی که او به آن اعتقاد ندارد پناه برد و منتظر معجزه ماند؟

یکی از 100 رمان برتر انگلیسی

«پایان عشق» چهارمین رمان نویسنده کاتولیک گراهام گرین محسوب می شود. گفته می شود که گراهام گرین نیز گفته است: “من اول کاتولیک هستم ، سپس نویسنده.” نمی دانم او این حرف را زده است یا خیر ، اما به خصوص پس از نیمی از رمان ، او را می بینیم که اعتقاد مذهبی ، خدا و معجزات کاتولیک را به مدت طولانی توسط قهرمانان بی ایمان خود زیر سوال می برد.

“پایان عشق” هنگام انتشار یک رمان بحث برانگیز بود. این کتاب یکی از شاهکارهای گرین محسوب می شود و در فهرست “100 بهترین رمان انگلیسی” قرار دارد. این اثر یک کلاسیک مدرن است. از طرف دیگر ، تصور می شود که زیر سوال بردن اعتقادات مذهبی از طریق کاتولیک به ساختار رمان آسیب زده است.

آثار

محصول کمابیش هفتاد سال قلم زدن او ۶۴ کتاب است: از جمله ۲۸ رمان، ۴ زندگینامه خود نوشت، ۳ سفرنامه، ۴ مجموعه داستان کوتاه، ۴ کتاب کودک، ۸ نمایشنامه و ۵ فیلمنامه. در ادامه به مهم‌ترین رمان‌های گراهام گرین اشاره می کنیم.

• ۱۹۲۹ – انسان و درونش
• ۱۹۳۲ – سفر بی‌بازگشت
• ۱۹۳۴ – It’s a Battlefield
• ۱۹۳۵ – England Made Me
• ۱۹۳۶ – اسلحه‌ای برای فروش
• ۱۹۳۷ – صخره برایتون
• ۱۹۳۹ – مأمور معتمد
• ۱۹۴۰ – قدرت و جلال
• ۱۹۴۳ -وزارت ترس
• ۱۹۴۸ – جان کلام
• ۱۹۴۹ – مرد سوم
• ۱۹۵۱ – پایان رابطه
• ۱۹۵۵ – آمریکایی آرام
• ۱۹۵۸ _ مأمور ما در هاوانا
• ۱۹۶۰ – از درمان گذشته (فصل بارانی)
• ۱۹۶۶ – مقلدها
• ۱۹۶۹ – سفرهایم با خاله‌جان
• ۱۹۷۳ – کنسول افتخاری
• ۱۹۷۸ – عامل انسانی
• ۱۹۸۰ – دکتر فیشر ژنوی – ضیافت
• ۱۹۸۲ – عالیجناب کیشوت
• ۱۹۸۵ – مرد دهم
• ۱۹۸۸ – باخت پنهان